قانون جاذبه

 

 

زندگی بر روی این کره خاکی ، به مانند یک بازی گروهی است . باید قواعدش را بیاموزید تا بتوانید در آن شرکت کنید و سهم خود را به انجام برسانید​

" دایانا کوپر "

 

ما قبل از تولد ، قوانین کائنات و زندگی را آموخته ایم ، زمانی که قوانین کائنات و زندگی را درک کنید و از آن پیروی کنید ، می توانید بهشت را بر روی زمین خلق کنید . ولی زندگانی تبدیل به صحنه ی آشفتگی شده است چون مردم این قوانین را فراموش کرده اند یا خود تصمیم گرفته اند آنها را نادیده بگیرند . 

یادم می آید زمانی که کودک بودم با آهنربا بازی می کردم و از اینکه می توانست بعضی اجسام را به سمت خود بکشد و بعضی اجسام را از خود دفع کند ، به وجد می آمدم . اجسام بی شماری هم نسبت به آهنربا ، هیچ واکنشی نداشتند و خنثی و ساکن می ماندند . در آن زمان هیچ درکی از قوانین فیزیک نداشتم ولی احساس می کردم بازی با ان لذت بسیاری دارد .

 اگر سراپایتان را با آهنربا بپوشانید ، انتظار خواهید داشت بعضی از اجسام به شما بچسبند ، بعضی با جهشی از شما دفع شوند و بسیاری دیگر نیز هیچ واکنشی در برابر شما نشان ندهند . به گونه ای می توان گفت این همان چیزی است که در زندگی اتفاق می افتد. شما ناخودآگاهانه، انرژی تان را فرا می فرستید. بعضی از مشخصات شما جذب کننده هستند و بعضی دیگر دفع کننده . 

شما هر چیزی و هر شخصی را که در زندگی تان دارید به سوی خودتان جذب کرده اید . بقیه ی چیزها و اشخاص را از خود دفع کرده اید . بسیاری از اوضاع هیچ گونه کشش مغناطیسی به سوی شما ندارند . به عنوان مثال ، شاید هیچ گاه گرسنگی و بی خانمانی را به سوی خود جذب نکنید چون ارتعاشی را که آن را به سویتان می آورد نفرستاده اید . 
فرستنده ی رادیو ، در بسامد خاصی برنامه پخش می کند . هر کسی به برنامه ای علاقه مند است باید رادیوی خود را روی موج فرستنده ی آن تنظیم کند . شما نیز فرستنده هستید . شما نیز برنامه ی زندگی تان را پخش می کنید . شما چند و چون الگوهایتان ، انرژی عاطفی تان، ذهنیت تان، انکارهایتان، محبوب و منفورهایتان و بسیاری دیگر را به درون عالم اثیری می فرستید .

 تصور کنید می خواهید یک برنامه ی شنیدنی را بیابید . می توانید صدها برنامه بیابید و دائماً جستجو می کنید تا بالاخره تصمیم بگیرید کدام یک را برای گوش دادن انتخاب کنید . از بسیاری از ایستگاه ها بلافاصله می گذرید . گاه یکی از آنها توجه تان را جلب می کند ؛ شاید سنگین است ، شاید خنده دار ، شاید ملالت آورد ، شاید جالب ، شاید خشن ، و شاید آرامش بخش . چیزی در آن است که شما را دعوت می کند رادیویتان را روی آن تنظیم کنید . اما شاید هیچ کاه به دام آن نمی افتید . 

ما نیز به همین شیوه مردم را به خود جذب می کنیم . کسانی که با بسامد ما هماهنگی ندارند ، به سادگی جذب ما نیز نمی شوند . آنها از کنارمان می گذرند .
 ارتعاشی که ساطع می کنید از انرژی خود آگاه و ناخودآگاهتان تشکیل شده که بعضی دفع کننده ، بعضی جذب کنند و بعضی خنثی و بی اثر است . 
قانونی که در اینجا حکمفرماست این است : مشابه ، مشابه را جذب می کنند . 
 

ما افراد و شرایطی را به زندگی مان جذب می کنیم که ارتعاشی مشابه خودمان دارند . 


مشخصات منفی از قبیل نیازمندی ، ناامیدی ، افسردگی ، طمع ، نامهربانی یا بی فکری ، بسامدی پایین را منتشر می سازد . اگر عناصری از اینها را در سرشت مان داشته باشیم ، آن گاه اشخاصی با همان انرژی را به سوی خود جذب می کنیم . مشخصاتی از قبیل عشق ، مهربانی ، شادی ، شوق ، و سخاوت ، انرژی دارای بسامد بالا ساطع می کنند و باعث می شوند اشخاصی با انرژی مشابه به سویمان جذب شوند . بسیار می شنوم که مردم می گویند : "نمی توانم درک کنم چرا او در زندگی من است . او خیلی منفی است و به هیچ وجه شبیه من نیست ." یا "چرا آن شخص مرا فریب داد ؟ من که آدم صادقی هستم." 

قانون کائنات ، دقیق است . کائنات ، به ما آینه هایی می دهد که در آنها بنگریم . به اطرافیان بنگرید و به شخصیت هایی که در اطرافتان هستند توجه کنید . آنها به دلیلی در بازی زندگی شما نقش ایفا می کنند . هر چه شدیدتر انکار کنید مغناطیسی برای جذب نوع خاصی از افراد یا شرایط هستید ، خویشتن برترتان بیشتر از شما درخواست می کند که به سایه تان نگاه کنید . این جنبه ای منفی از خویشتن ماست که آن را انکار می کنیم . 

اگر احساس می کنید که حاضرید به رابطه ای پایبند و متعهد باشید ولی همراه شما چنین نیست ، به درون خود نگاه کنید و به ترس خودتان از این تعهد پی ببرید . اگر صددرصد از این تعهد مطمئن بودید ، او نیز مطمئن می بود . لحظه ای که اعتقاد اساسی تان را تصحیح کنید ، دیگری نیز یا خودش به شما متعهد خواهد شد یا صحنه ی زندگی تان را ترک می کند تا اجازه دهد شخصی که می تواند به شما متعهد شود پا به زندگی تان بگذارد .
 شخصی که همیشه شاد و سرخوش است ولی به نظر می رسد بین اشخاص افسرده احاطه شده ، آنها را به سوی خود جذب کرده تا ناخشنودی درونی اش را منعکس کنند . 
ناامیدی ، دفع کننده است . زوجی را می شناسم که به کل از اینکه فرزندی داشته باشند ناامید بودند . آنها هر شیوه ای را آزموده بودند . هر جایی رفته بودند . هیچ دلیل جسمانی برای ناباروری شان وجود نداشت . پزشکان دائماً به آنها می گفتند که روحی در انتظار ورود است ولی ناامیدی آنها ، روحی را که می خواست وارد شود دفع می کرد . عاقبت تصمیم گرفتند تسلیم اوضاع شوند و از زندگی شان بدون فرزند راضی باشند . به محض اینکه این گونه رفتار کردند ، انرژی شان ، تغییر جهت داد . آنها انرژی مغناطیسی رضایت و خرسندی فرستادند که این انرژی ، روحی از کائنات را به سوی آنها کشید و ناگهان آنها دیدند در انتظار تولد کودکی هستند . اتفاق مشابهی برای کسی می افتد که از داشتن همسر ناامید است . دیگران این ناامیدی را بسیار ماهرانه و هوشمندانه در می یابند ، و می روند.

زمانی که انرژی تان را در قالب دوست داشتن ، پذیرفتن ، گشوده بودن ، تغییر می دهید ، شخص درست ، جذب شما می شود . 
باورهای اساسی و بنیادین ما ، اوضاع و اشخاص را به سوی ما جذب می کنند . اگر اعتقاد شما بر این است که شایسته و سزاوار نیستید ، اشخاصی را به زندگی تان جذب خواهید کرد که همین اعتقاد را با بدرفتاری در حق شما به شما منعکس می کنند . 
اگر اعتقاد دارید که ناگزیرید خود را وقف دیگران کنید ، اشخاصی را جذب خواهید کرد که به طریقی نیازمند مراقبت شما هستند . 
اگر اعتقادتان براین است که هیچ کس نمی تواند روحیات شما را درک کند، اشخاصی را به خود جذب می کنید که نمی توانند حال و هوای شما را درک کنند . 

اگر مردی این ارتعاش را بفرستد که " من سلطه جو هستم و دنبال زنی می گردم که بتوانم بر او تسط داشته باشم " ، آنگاه زنانی را به خود جذب می کند که اجازه می دهند تحت تسلط قرار بگیرند. این روند تقریبا ناخودآگاهانه صورت می گیرد . یک بانوی توانمند و استوار هرگز جذب چنین ارتعاشی نمی شود. شخصی که به جذب نوعی از افراد به زندگی اش ادامه می دهد، در حقیقت دائما پیامی مشابه دفعات قبل می فرستد.

قانون جاذبه در بسیاری از سطوح ، صادق است . اگر زندگی تان آشفته باشد ، غذاهایی را جذب می کنید که با شما همخوانی ندارند . اگر افکارتان سرشار از انتقاد و سرزنش نسبت به خودتان باشد ، احتمالاً نوشیدنی های تلخ و بی کیفیت نصیب تان می شود . شاید پشه هایی را به خود جذب می کنید که شما را می گزند . آنها بازتابی از انرژی ای هستند که می فرستید .
 اگر در درون خود خشم و غضب را مدفون ساخته اید ، چه بسا حمله و تهاجم دیگران را به خود جذب کنید . البته ممکن است این اتفاقات ، بازتابی از «کارما» باشد ، که البته توازنی اجتناب ناپذیر از درست و غلط است که در طی دوره های زندگی شما ایجاد می شود . 
اگر افکار منفی در سر بپرورانید اوضاع و افراد منفی را به خود جذب می کنید . اگر بیمار هستید ، لحظه ای که آماده باشید آن را رها کنید ، شفا دهنده ای کامل را به زندگی تان جذب می کنید . اگر در آرزوی موفقیت پروژه تان هستید ولی در اعماق وجودتان احساس خستگی و ملالت می کنید یا هراسان و فرسوده هستید ، آنگاه انرژی پایه ی شما موفقیت را از پروژه سلب می کند . هر وقت امری آن طور که شما انتظار دارید به وقوع نمی پیوندد ، اعماق احساساتتان را بکاوید و آنها را تغییر دهید . سپس هر چه را می خواهید به مانند آهنربا به خود جذب خواهید کرد .
 

 درون ، بیرون را جذب می کند ، اگر چیزی در دنیای بیرون شما آن طور که شما می خواهید نیست ، به درون بنگرید و احساسی را که در مورد خودتان دارید تغییر دهید . آنگاه خود به خود افراد و تجربیات متفاوتی را به خود جذب می کنید . 

 

به عنوان مثال، اگر دوست دارید همسرتان به شما متعهد باشد ببینید خودتان چقدر نسبت به دوست داشتن خودتان متعهد هستید. لحظه ای که به راستی نسبت به دوست داشتن خودتان متعهد شوید، شرایط بیرونی نیز تغییر خواهد کرد و شما شخصی را جذب می کنید که به عشق شما پایبند است . 

اگر خودتان را تحقیر کنید و هیچ گاه باور نداشته باشید که به اندازه ی کافی خوب هستید، آنگاه فردی آزارسان را به خود جذب می کنید که همین کار را در حق شما انجام می دهد. مشخصات پسندیده و نیک حود را به خودتان یادآوری کنید و آنها را مدنظر قرار دهید تا ضخصی را به خود جذب کنید که قدرتان را بداند.

هیچ گاه انرژی منفی نفرستید چون در این صورت باید منتظر مصیبتی باشید که به سراغ شما می آید . همیشه نور مثبت بفرستید و آن گاه منتظر معجزه ای باشید که به سویتان کشیده می شود .

شما آهنربا هستید : شما مشابه خود را به خود جذب می کنید .

 

 

 

بیشتر بخوانید :

قانون مقاومت

قانون انعکاس

قانون فرافکنی​

ذهن چیست ؟​

فرکانس های مغزی و تاثیر آنها بر زندگی​