زمان چیست ؟

 گرچه ممکن است که خواندن این مقاله برای شما زمان بر باشد اما پیشنهاد میکنیم حتما تا آخر مطالعه کنید.

گردآورنده: سیمین دخت نصیری

 

زمان افق فهم هستی است و با مسئله "هستی و وجود" ارتباط و پیوستگی عمیق دارد و شاید عجیب ترین پدیده هستی و از اسرارآمیز ترین و سخت ترین مفاهیم در تاریخ فیزیک بوده و هست .

 

 پیچیدگی و گستردگی زمان با جهان هستی فهم آن را برایمان مشکل ساخته است . زمان پدیده ای نامرئی است که به جهان ما حکمرانی دارد و همه جا آن را حس می کنیم و یکی از بزرگترین آرزو های بشر داشتن زمان بیشتر است . اما با وجود پیشرفت های بزرگ علمی هنوز در درک مفهوم آن با سوالات بی جواب بیشماری روبرو هستیم . به راستی زمان چیست و چرا با وجود اینکه به طور واضح و قدرتمندانه دارای حضوری مطلق در تجربه شخصی همه ماست اما هنوز در مفهوم  و درک ماهیت آن موفق نشده ایم .


زمان مرجع تمام واحد های محاسبه ای ماست و برای بیان وقوع همه‌ی رویداد های جهان مثل رویداد های تاریخی ، جغرافیایی و علمی و یا فعالیتهای انسانی ، رشد موجودات و همه آنچه که وجود دارد یا ندارد مورد استفاده قرار می گیرد . شاید اولین محاسبه زمان برای انسان محاسبه شب و روز بوده است . 


تعریف زمان و بیانِ درک مفهوم آن در طول تاریخ همواره مورد توجه دانشمندان و فیلسوفان و عالمان بوده و لازم است بدانید با نتایج علمی به دست آمده بعضی از آنها عقیده دارند زمان واقعا وجود ندارد و یا اینکه زمان در حقیقت یک برنامه در عالم هستی است . در بررسی مفهوم زمان از دیدگاه های مختلف  با چند دیدگاه کلی رو به رو هستیم که بیشتر مورد توجه و تاثیر گذار هستند . 

  • 1- دیدگاه سنتی
  •  2- دیدگاه انیشتن
  • 3- دیدگاه کوانتومی

 

1- دیدگاه سنتی در مورد زمان 

 

دیدگاه سنتی می گوید زمان چیزی است که نمی گذارد. در حقیقت همه چیز به یکباره رخ می دهد.

( جان ویلر)

 

در این دیدگاه زمان دو ویژگی دارد،اول اینکه زمان مطلق است و نمی شود آن را تغییر داد و دوم اینکه زمان جهان شمول است ، یعنی هر کجا که برویم وجود دارد هم در مقیاس های بزرگ و در مرز های کیهان و هم در مقیاس های کوچک و در دنیای ما .

 

2- دیدگاه انیشتن 


این دیدگاه مورد قبول خیلی هاست و بر پایه ی نظریه نسبیت انیشتن استوار است . او می‌گوید :

 

زمان نسبی است یعنی همه چیز به ناظر و تجربه او بستگی دارد و زمان انعطاف پذیر است .

 

در این دیدگاه زمان را نمی توان از مکانی  که رویداد های زمان در آن حرکت می کنند جدا کرد و نمی توانیم زمان را از چیزهایی که آن تجربه می کند جدا کنیم . واژه ( مکان - زمان ) توسط انیشتن به این ترتیب ابداع شد . یعنی زمان و مکان تا ابد به هم متصل هستند و در بعد چهارم به هم وصل هستند .


3- دیدگاه کوانتومی زمان 


این دیدگاه برپایه ی فیزیک کوانتوم تعریف شده که می گوید :

زمان یک برنامه در جهان هستی است . دانشمندان علم کوانتوم می گویند که زمان همیشه به جلو حرکت نمی کند بلکه در سطح کوانتومی ، زمان می تواند هم به جلو و هم به عقب حرکت کند و انچه در سطح کوانتومی درست است در سطح هستی نیز صادق است . 

 

بررسی مفاهیم دیدگاه های مختلف در مورد زمان 


دیدگاه سنتی :

از آنجا که شناخت مفهوم و ماهیت زمان همیشه مسئله مهمی برای انسان بوده است در طول تاریخ تعاریف و مفاهیم مختلفی برای زمان وجود داشته است .مثلا یونانیان باستان زمان را الهه ای می دانستند که عامل رشد وبه غایت رساندن موجودات است یا مصریان باستان زمان را موجودی بی رحم می دانستند که نوزاد را بلا فاصله بعد از تولد می بلعد! برخی اقوام گر چه قادر به درک زمان بودند اما  نمی توانستند تعریفی برای مفهوم آن داشته باشند بنابراین آن را موهوم می دانستند . 


از نکات مهم در مورد زمان که همیشه مورد توجه بوده این است که زمان همیشه رو به جلو حرکت می کند و قابل برگشت نیست و مفاهیم گذشته و آینده و حال در آن وجود دارد و زمان نسبی است یعنی می توان آن را کند یا تند احساس کرد و به ناچار برای بیان زمان باید از یک مفهوم ثابت یا متغیر برای معنا دادن به آن استفاده کنیم . 


ارسطو در مورد زمان معتقد بود که حرکت اجسام ما را متوجه زمان می کند و عقیده داشت بدون حرکات کرات آسمانی ، زمانی وجود نخواهد داشت او زمان را به تعداد حرکات با توجه به قبل و بعد معرفی می کرد و می گفت زمان نه عین حرکت است و نه مستقل از حرکت . او می گفت وقتی ما در خواب عمیق هستیم و ذهنمان خاموش است زمان را حس نمی کنیم اما بلافاصله بعد از بیداری ذهن شروع به کار وحرکت می‌کند و زمان را احساس می کنیم پس مفهوم زمان بر پایه مفهوم حرکت بنا شده و ما زمان را با حرکت درک می کنیم و به این دلیل زمان چیزی است متعلق به حرکت و این دو  یعنی زمان و حرکت یکدیگر را محدود و معین  می کنند . ( برای درک بهتر این مطلب تصور کنید اگر یک فیلم از حرکت بایستد ما احساس می کنیم زمان  متوقف شده و با شروع دوباره فیلم زمان را درحال گذر احساس می کنیم . ) 


برای بیان مفهوم زمان ارسطو این سوال را مطرح می سازد:

 

آیا اگر ذهن انسان وجود نداشته باشد باز هم زمان وجود خواهد داشت؟

او در پاسخ به این سوال می گوید: در صورت عدم وجود ذهن انسان زمان هم وجود نخواهد داشت .


سِنت اگوستین از تاثیرگذار ترین فیلسوفان و اندیشمندان مسیحیت در دوران باستان و اوایل قرون وسطی نیز به چیستی زمان پرداخته است . پرسش های او در مورد زمان این بود که  آیا پیش از آفرینش آسمانها و زمین زمان وجود داشته است ؟ پرسشهایی از کیفیت و وجود یا عدم وجود گذشته و آینده را مطرح می کند و پاسخهای او در این مورد جالب است .

او می گوید زمان گذشته و حال و آینده ظاهرا وجود بالفعل ندارند و زمان حال  اگر از این جهت  زمان است که به گذشته می پیوندد ، پس چگونه می توان از وجود داشتن آن سخن گفت درحالی که جهت بودنش ، نبودن آن است و یا از سوی دیگر ما از زمان طولانی و کوتاه سخن به میان می آوریم درحالی که آنچه وجود ندارد را چگونه می توان  رویت کرد و اگر گذشته نیز چنین است چگونه میتوان آن را در نظر آورد ؟

سپس پاسخ می‌دهد زمان گذشته حقیقتا وجود ندارد اما این حافظه است که تصویر رویداد های گذشته را در زمان حال برای ذهن حاظر می کند و ذهن آنها را در گذشته می پندارد . در مورد زمان آینده می گوید : ذهن با مشاهده علل و نشانه های اموری در زمان حال تصویری از امور و مفاهیمی که هنوز واقعیت نیافته اند را ایجاد می کند و ناظر آنها را در زمان آینده می انگارد،  درحالی که رویت زمانی که هنوز وجود ندارد محال است . او در مخالفت با نظریه کیهانی ارسطو سوالی را مطرح می کند و می پرسد: آیا اگر ستارگان از حرکت باز می ایستادند اما چرخ کوزه گر همچنان به چرخش ادامه می داد در این صورت زمانی برای اندازه گیری دور های چرخ نبود ؟


 پاسخ این پرسش را چنین می دهد : من زمان را اندازه گیری میکنم اما نمی دانم آنچه را میسنجم چیست.  به طور کلی او عقیده داشت که زمان چیزی به جزء نوعی اثر اشیا در ذهن نیست که بلافاصله بعد از تاثیرگذاری رهسپار گذشته می شود و ذهن اندازه گیری اثر اشیا را در خود اندازه گیری و ادراک زمان می پندارد.  


سِنت اگوستین از همه ی این استدلال ها نتیجه می‌گیرد که زمان هیچ نیست مگر فاصله؛ فاصله‌ای در ذهن و به نظر او حتی با توقف حرکت، باز هم تصویری از گذشت زمان در ذهنمان خواهیم داشت چرا که به عقیده او زمان یک کیفیت ذهنی است . او با استفاده از اجابت دعای یوشع در نبرد بنی اسرائیل با ظالمان که در پی آن خورشید و ماه از حرکت باز ایستادند استدلال می کند که در آن حالت در عین حال که زمان همچنان می گذشت ، خورشید واقعا متوقف شده بود .


کانت فیلسوف آلمانی با نظریه هردو مخالف بود ، ارسطو زمان را چیزی بیرونی و سِنت اگوستین زمان را چیزی درونی معرفی می کردند .او تلاش کرد نظریه این دو را باهم پیوند دهد و گفت مفهوم زمان چیزی پیشینی است ، یعنی چیزی که در ذهن ما از قبل  قرار داشته است و در ارتباط با طبیعت این مفهوم از قبل کاشته شده خود را نشان می دهد . او اینطور عنوان کرد که زمان و مکان دو ظرف ادراک ذهنی هستند نه عینی ، وقتی زمان و مکان شرط پیشینه ادراک ما تلقی شوند  هرچیزی که ما درک می کنیم باید در قالب این دو باشند .

به تعبیری اشیاء در مرحله اول باید در ظرف مکان و زمان قرار بگیرند تا برای ما قابل ادراک شده یا به اصطلاح پدیدار شوند . کانت زمان و مکان و مخصوصا زمان را از عالم خارج به ذهن می آورد و به آنها وصف پیشینی می بخشد و این دو ادراک ذهنی را مفهوم نمیداند بلکه آنها را شهود محسوب می کند ، او به عنصری از ادراک توجه می کند که همیشه و نزد همه کس موجود باشد تا بتوان آن را شالوده و مبنای تبیین ( ضرورت و کلیت) اختیار کرد و این عنصر را زمان می داند .


دیدگاه انیشتن :


تا مدتها نگاه همه به زمان، بسیار ساده  و در حقیقت برگرفته از فیزیک نیوتنی بود . نیوتن زمان را مطلق ، خطی و در حال حرکت ، و فقط به یک جهت و به سمت آینده تصور می کرد . در این حالت زمان برای همه افراد و در همه جا به یک صورت می گذرد . از زمانی که انیشتن نظریه نسبیت خود را اعلام کرد درک و مفهوم زمان به طور چشمگیری تغییر کرده است.

این نظریه توانست فراتر از نظریه‌ی نیوتن گام بردارد . دیدگاه انیشتن بر پایه نظریه ی نسبیت او استوار است ( نسبیت خاص در سال ۱۹۰۵ و نسبت عام در سال ۱۹۱۶ اعلام شد ) انیشتن متوجه شد که زمان و فضا باید متغیر و نسبی باشند و خودشان را بر هم تطبیق دهند و این دو جدا از هم نیستند . همه چیز به ناظر و تجربه ی ناظر بستگی دارد و زمان انعطاف پذیر است .

طبق نظریه انیشتن اگر جسمی حرکت کند زمان برایش کند تر خواهد شد و این یعنی حرکت بر زمان تاثیر دارد به عبارت ساده تر هنگامی که شما حرکت می کنید زمان شما کند تر می شود. مثلا اگر شما با یک هواپیما سفر کنید و دوست شما در خانه بماند زمان شما کندتر خواهد گذشت و دلیل آنکه ما اختلاف زمانی را متوجه نمی شویم این است که اختلاف زمان  در سرعت های پایین بسیار ناچیز است اما وجود دارد .


در سال 1971 برای آزمایش نظریه انیشتن از دو ساعت اتمی یکسان استفاده کردند یکی را در فرودگاه ثابت نگه داشتند و دیگری را در هواپیمای مسافربری که پرواز می کرد قراردادند پس از بازگشت هواپیما متوجه یک اختلاف چند میلیونیم ثانیه بین دو ساعت شدند دقیقا همان چیزی که انیشتن گفته بود .

بر اساس تئوری نسبیت انیشتن نیروی جاذبه می تواند بر حرکت اثر بگذارد و گذشت زمان را کند تر کند به عبارتی هرچقدر نیروی جاذبه یا گرانشی زیاد باشد زمان کندتر خواهد بود . بیشترین جاذبه درون سیاهچاله  ها وجود دارد و اگر بشود به درون یک سیاهچاله سفر کرد زمان در آنجا تقریبا متوقف می شود . برای فهم بیشتر مطلب می توان اینطور گفت ،اگر فردی 2 ساعت درون یک سیاهچاله باشد حدود 50 سال در زمین گذشته است  .

محققان یکی از بخش های نسبیت انیشتن را در مقیاس انسانی به اثبات رسانده اند  و نشان دادند هرچه فاصله انسان از زمین بیشتر شود گذشت زمان برایش سریع تر است زیرا ارتفاع گرفتن باعث می شود سرعت حرکت ساعتها به دلیل کاهش نیروی جاذبه افزایش پیدا کند .

جالب است بدانید ثابت شده است برای کسی که در طبقه اول برج زندگی می کند ( به دلیل نزدیک بودن به جاذبه ) زمان کندتر خواهد گذشت تا برای فردی که طبقات آخر زندگی می کند .

خلاصه نظریه نسبیت انیشتن و مفهوم (زمان – فضا) این است که که اختلاف سرعت و میدان های جاذبه متفاوت، بر زمان اثر خواهد گذاشت و زمان امری مطلق و ثابت نیست . ( به مانند گذر زمان در داستان اصحاب کهف )

بر اساس این نظریه یک رویداد هم مکان است و هم زمان و می تواند توسط یک نقطه خاص در ( فضا – زمان ) نشان داده شود یعنی زمان مناسب نه تنها به خود وقایع بستگی دارد بلکه به حرکت زمان بین دو رویداد هم بستگی دارد .

 

مهمترین بخش نظریه انیشتن این است که گذشته و حال و آینده وجود ندارند و هر سه این زمان ها برای یک چیز مثل انسان در یک زمان خاص قابل دسترسی است و زمان تنها دنباله ای است از وقایعی که در حال رخ دادن هستند .

 

یعنی افراد در واقع با سرعت های متفاوت در برشهای متفاوتی از زمان حال قراردارند و در نتیجه اتفاقاتی را که به صورت همزمان می بینند متفاوت است . برای درک این مطلب دانشمندان این طور مثال می زنند ، فرض کنید در فاصله 10 میلیون سال نوری از زمین یک موجود قرار دارد و در کره زمین هم یک نفر در جایی مستقر است ، تا وقتی این دو نسبت به هم حرکتی ندارند هردو در  یک برش زمانی قراردارند  و ساعتهای آنها با سرعت یکسانی حرکت می کند ، اگر آن موجود فضایی شروع به حرکت کند و از زمین دور شود برش زمان حال او با برش زمان حال فرد زمینی متفاوت خواهد شد ،  زیرا زمان برای او بر اثر حرکتی که دارد کند  شده است و در این حال برش زمان حال او زاویه کوچکی با برش زمان حال فرد زمینی خواهد داشت ولی چون فاصله زیاد است این زاویه ی کوچک اختلاف زمانی حدود 200 سال را ایجاد میکند .

 

کسانی که به فیزیک اعتقاد دارند می دانند که تمایز بین گذشته و حال و آینده توهمی ماندگار است .

 (البرت انیشتن)


 

دیدگاه کوانتومی زمان :


کوانتوم در لاتین به معنای مقدار است و در علم فیزیک به کوچک ترین واحد ممکن هر ذره ی فیزیکی کوانتوم گفته می شود . این اصطلاح اولین بار توسط ماکس پلانک ( برنده جایزه نوبل فیزیک سال 1918) مورد استفاده قرار گرفت .


وقتی نظریه های انیشتن تفکرات معمول در مورد زمان را به عنوان یک ثابت جهانی از هم پاشید و با مشاهده پدیده هایی که دیگر با فیزیک کلاسیک قابل توجه نبودند فیزیک نوین که پایه و اساس آن در نظریه نسبت ، کوانتوم است حاصل شد . فیزیک کوانتوم را نمی توان به دانشمند خاصی نسبت داد چرا که فیزکدانان بسیاری در توسعه آن نقش داشتند . یکی از مفاهیم بسیار مهم و اساسی در نظریه کوانتوم ( دوگانگی موج – ذره ای ) است . بر طبق این نظریه ماده میتواند هم  موج باشد و هم مانند ذره رفتار کند و در واقع این نظریه می گوید که هر زمان  ذرات مشاهده شوند ( حضور ناظر ) در حالت ذره قرار دارند  و اگر مشاهده نشوند در حالت موجی خود قرار دارند .


این نظریه از دقیق ترین نظریات علمی بوده و دانشمندان با استفاده از آن می توانند خواص اتم ها و مولکولها و مواد را به طور دقیق محاسبه کنند . اخیرا و در چند سال گذشته با کمک نظریه کوانتومی بسیاری از اختراعات مثل رایانه و تلفن همراه و فناوری های دیگر ، سبب پیشرفت علم و تکنولوژی در بسیاری از حوزه ها گردیده است . شاخه پزشکی کوانتومی امروزه مبانی فناوری های نو ظهوری است که در همه ی حوزه های سلامتی انسان اثر بخش است . این توصیفات به این دلیل ارائه شد تا درک بهتری از فیزیک کوانتوم و تاثیراتش  بر زندگی عصر حاضر داشته باشیم . 


به دنبال آزمایشاتی که برای درک بهتر فیزیک کوانتوم و رفع مشکل یکپارچه کردن آن با فیزیک کلاسیک انجام شد جان ویلر فیزیکدان برجسته آمریکایی که یکی از آخرین همکاران انیشتن محسوب می‌شد  با همکاری فیزیکدانی به نام برایت دو ویت  تلاش برای اعمال نظریه کوانتومی را بر کل جهان آغاز کردند و در سال 1967 موفق شدند معادله مورد نظر خود را بیابند . این معادله که به معادله اساسی کیهان شناسی کوانتومی نام گرفت و به نام معادله ( ویلر – دوویت ) wheeler – dewitt  معروف است ضمن آنکه بسیاری از مسائل فیزیکی با آن به سادگی و به وضوح قابل توضیح است دارای یک نکته عجیب و رازآمیز بود که همه توجه همه  دانشمندان را به خود جلب کرد و آن نکته این بود که در این معادله  پارامتر زمان خود به خود از معادله حذف می شود و این بدان معنا بود که از نگاه نظریه کوانتومی در کل کیهان اساسا زمان وجود ندارد . این معادله باعث سازگاری نظریه نسبیت و فیزیک کوانتوم شد و توضیحات قابل قبولی برای بسیاری از مسائل دارد ، اما این معادله پیچیدگی بیشتری به فهم زمان داد .

بررسی‌های  علمی  زمان برای درک آن منجر به این شد که دانشمندان موقعیتی را پیدا کنند که زمان در آن اصلا وجود ندارد و بی معناست این قلمرو کشف شده اسرارآمیز ، زمان پلانک نام دارد که 10 به توان -43 ثانیه است . با وجود اینکه مقیاس کوچکی است اما این کشف نظرات آنها را در مورد زمان تغییر داد و این کشف از این جهت مهم است که نشان می دهد شاید زمان آن چیزی نباشد که ما فکر می کنیم و شاید اصلا جهان شمول نباشد و سوالات مختلفی در مورد آن مطرح گریده مثلا : آیا زمان یک نیروی قابل اندازه گیری است ؟ آیا زمان ادراکی است که تحت کنترل و مدیریت ماست ؟ آیا اگر ما نباشیم زمان وجود دارد ؟ ( طبق نظریه نسبیت، زمان به زمان به دید ناظر بستگی دارد ) .

مثلا اگر درختی در جنگل سقوط کند و هیچکس نباشد که صدای آن را بشنود آیا صدایی ایجاد می شود ؟  آیا زمان واقعی است ؟ کشف زمان پلانک باعث تغییرات بزرگی در دنیای فیزیک شد که از ابتدا با مقوله زمان و مفهوم و درک آن مشکل داشته است .

این کشف و تلاش دانشمندان برای اینکه بفهمند ماورای  آن چیست و آیا زمانی کوچکتر از آن وجود دارد ، علاوه بر تغییرات و جهش های عجیب در فیزیک پرسش مهمی را ایجاد کرد که آیا این زمان کوچکتر از زمان پلانک در بنیادی ترین سطح واقعیت فیزیکی امکان دارد که وجود نداشته باشد ؟ اگر چنین است پس زمان که اینقدر واضح و قدرتمندانه دارای حضوری مطلق در تجربه شخصی ماست واقعا چیست ؟ 

سیمون ساندرز فیزیکدان و فیلسوف دانشگاه آکسفورد در  پاسخ به این پرسش می گوید معنای زمان به طرز وحشتناکی برای فیزیک مسئله ساز شده است و بهترین کاری که می توان کرد این است که شخص در مقابل آن هیچ موضع و ترجیحی نداشته باشد و اعلام ندائم گرایی کند .


کارلو روولی فیزیکدان ایتالیایی استاد دانشگاه فرانسه و از مدافعان جهان بدون زمان می گوید : زمان ناگهان در معادله ویلر – دوویت ناپدید می شود این موضوع معمایی برای نظریه پردازان شده است و شاید بهترین راه برای فکر کردن به واقعیت کوانتومی کنار گذاشتن زمان باشد و به این ترتیب توصیف بنیادی از جهان باید جهانی بی زمان باشد. اقلیت قابل توجهی از فیزیکدانان مثل روولی معتقدند که هر نظریه موفقی از تلفیق دو شاهکار  فیزیک قرن بیستم نهایتا منجر به توصیف جهانی خواهد کرد که در آن زمان وجود ندارد .

او می گوید زمان سنجهای موسسه استاندارد درست این کار را انجام می دهند به علاوه نقطه نظر آن ها با معادله ویلر – دوویت سازگار است اما هیچگاه زمان را نمی بینیم ما تنها ساعت را مشاهده می کنیم . ما می گوییم زمان را با ساعت اندازه می گیریم اما تنها عقربه های ساعت را می بینیم و نه خود زمان و عقربه های ساعت، درست مثل تمام موارد مشابه متغیر های فیزیکی فقط یک متغیر فیزیکی هستند  به معنای دیگر ما تقلب می کنیم زیرا آنچه را که واقعا مشاهده می کنیم متغیر های فیزیکی هستند به عنوان توابعی از متغیر های دیگر اما ما آن را طوری نمایش می دهیم که انگار همه چیز در زمان تغییر می کند .

روولی معتقداست  آنچه درباره معادله ویلر – دوویت پیش می آید این است که ما بلاخره مجبور به متوقف کردن این بازی می شویم و در عوض معرفی این متغییر ساختگی ( یعنی زمانی که خودش مشاهد پذیر نیست ) باید توصیف کنیم که متغیر ها چگونه به متغیر های دیگر مرتبط هستند و سوال این است که آیا زمان یک ویژگی بنیادی واقعیت است یا تنها یک نمایش ماکروسکوپی ؟ روولی می گوید زمان احتمالا  یک مفهوم تقریبی است که در ابعاد بزرگ ظاهر می شود کمی شبیه مفهوم سطح آب که از لحاظ ماکروسکوپی معنا دارد اما در ابعاد اتمی معنای خود را از دست می دهد . 

جولیان باربو فیزیکدان و فیلسوف استاد دانشگاه آکسفورد در کتاب خود با عنوان پایان زمان که در سال 1999 میلادی منتشر شد برای این معما پاسخ جالبی مطرح کرده است .

او می گوید کل جهان را می توان به فریم های یک فیلم سینمایی تشبیح کرد همانطور که در تک تک فریم های این فیلم سینمایی چیزی به نام زمان وجود ندارد جهان هم همواره مانند فریم های یک فیلم سینمایی کیهانی صرفا در لحظه حال حضور دارد . به عبارتی تغییرات  و تحولات جهان را به جای مفهوم زمان می توان صرفا با مجموعه یا شبکه ای از لحظات حال کیهانی توصیف کرد یعنی تصاویر متوالی و عکس های فوری متوالی که به صورت پیوسته در کنار یکدیگر قرار میگیرند و تغییر می‌کنند .

از نظر باربو تغییر واقعی است اما زمان نه زمان فقط بازتاب تغییر است وهمین تغیرات است که باعث می شود مغز ما حسی از زمان را بسازد که انگار درجریان است .

فیزکدانان بر این عقیده اند که  زمان به طور کلی نمی تواند پیوسته باشد اما در عوض آن را به شکل ساختار جامدی از کریستال ارائه می کنند که ترکیبی مجزا و گسسته از تصاویر لحظه ای می باشد .

کارلو روولی و همکارانش برای فرمول بندی فیزیک کوانتومی بدون استفاده از پارامتر زمان روشی رابسط دادند که به کمک آن می توان رویداد های کوانتومی متوالی را در قالب یک رویداد واحد و بدون نیاز به استفاده از پارامتر زمان تعبیین کرد . او می گوید ممکن است بتوان دینامیک جهان  را به جای تحولات زمانی صرفا با شبکه ای از همبستگی ها توصیف کرد و با این توصیف  دیدگاه بی زمانی جهان را با دیدگاه حاکم فیزیک متعارف هم راستا می کند و به این ترتیب گرچه ما در ظاهر گذش زمان را احساس می کنیم اما این احساس در واقع صرفا یک توهم است . 

کارلو روولی : حقیقت جهان فاقد گذشت زمان است اما شناخت نا کامل ما از این حقیقت است که مفهوم زمان را شکل می دهد بنابراین زمان از جهل ما شکل می گیرد . 
پی نوشت : برای درک بهتر مفهوم زمان چند مفهوم تاثیر گذار است و به کار می آید : حافظه، قدرت پیشبینی و انتظار و توانایی سخن گفتن در مورد زمان که اینها نحوه برخورد انسان با مفهوم زمان را مشخص می کند.

زمان ترکیب پیچیده و منشوری چند وجهی است و استفاده گسترده ای که از زمان داریم تعریف آن را سخت کرده است . زمان به مانند یک سیال برای ما همیشه جاری است . 

 در بیان فلسفی زمان چند نکته قابل تامل است : 

 

  • زمان نسبی است یعنی می توان آن را کند یا تند احساس کرد .
  • ساختار ترکیبی آن را باید حفظ و مورد توجه قرارداد مثل قبل و بعد یا گذشته و حال و آینده .
  • در درک مفهوم زمان با مفاهیم ثابت و متغیر دست به گریبان هستیم چراکه هر وقت صحبت از زمان می شود احتیاج به یک پشت صحنه ثابت داریم. (ناظر)
  • زمان و حرکت باهم سنجیده می شوند . در فیزیک نیوتنی زمان و مکان ظرف مطلق اشیا هستند ، یعنی اشیا و پدیده ها در ظرف زمان و مکان قرار می گیرند و درفیزیک کوانتومی زمان توالی رویدادهاست . 

 

امیدواریم این مقاله به گسترش آگاهی شما کمک کرده باشه . حتما نظر خودت رو برای ما کامنت کن .heart