قانون مقاومت

 

 

شما تبدیل به همان چیزی می شوید که در برابرش مقاومت می کنید . هر چه که در برابرش مقاومت کنید ، در زندگی تان اصرار می ورزد و پایداری می کند و انرژی شما ر ا در این تقلا و کشمکش تلف می کند 

" دایانا کوپر "

به تماشای بازی کودکان نشسته بودم . دختر کوچک بساط مهمانی چای را در باغ ترتیب داده بود . برادرش را برای صرف چای صدا کرد ولی وقتی او آمد و نزدیک در رسید ، دخترک در را با فشار به روی او بست و اجازه نداد وارد شود . بین آن دو کشمکشی در گرفت . دخترک عصبانی و خسته ، سعی داشت مانع ورود برادرش شود .
 شاید به این کودک بخندیم و بگوییم آنها چقدر خیره سر و نادان اند . با وجود این ، که نیز اغلب کارهایی مشابه همین را در زندگی مان انجام می دهیم . 
هرگاه که بر چیزی تمرکز می کنیم آن را به خود فرا می خوانیم . با افکار و باورهایمان ، افراد و موقعیت ها و چیزهای مادی را به درون زندگی مان دعوت میکنیم . وقتی آنها می رسند ، اگر به راستی آنها را نخواهیم ، سعی می کنیم دوباره آنها را پس بزنیم . 
با یکی از همسایگانم صحبت می کردم که می گفت مطمئن است مادرشوهرش خیال دارد کریسمس نزد آنها بیاید و آن تعطیلات خوش را برای همه ی آنها خراب کند . او گفت : "همین حالا می توانم به وضوح همه چیز را ببینم . به یک کابوس می ماند . " مسلماً تصاویر و هراس های نیرومند او ، به گونه ای اجتناب ناپذیر ، مادرشوهر او را به سوی آنها می کشید ، در حالی که خشم او ، در را به روی مادرشوهر می بست . همسایه ی من ، انرژی حیاتی خودش را صرف مقاومت کردن می کرد . 


بسیاری از مردم بدون اینکه بدانند چه می کنند ، قانون مقاومت را به جریان می اندازند . ضمیر ناخودآگاه شما و ذهن کیهانی دقیقاً مانند رایانه عمل می کند . نمی توانید به یک رایانه بگویید یک برنامه ی خاص را بالا نیاورد چون نمی تواند دستورهای منفی را بپذیرد . رایانه فرض را بر این می گذارد که شما آن برنامه را می خواهید ، پس آن را برای تان بالا می آورد . 
ضمیر خودآگاه شما می تواند بین دستور منفی و دستور مثبت تفاوت قائل شود ولی ضمیر ناخودآگاه شما متوجه تفاوت این دو دستور نمی شود . اگر ضمیر خودآگاه شما بر کاری ، مثل رانندگی ، تماشای تلویزیون ... قویاً تمرکز داشته باشد ، آنگاه ضمیر ناخودآگاه شما پیام را دریافت می کند . 
به عنوان مثال ، زمانی که کودکی بر انجام تکالیفش تمرکز کرده است ، ضمیر خودآگاهش تماماً مشغول است . اگر در آن لحظه مادرش بگوید : "مواظب باش غلط ننویسی" ، آنگاه ضمیر ناخود آگاه کودک پیام را دریافت می کند. ضمیر ناخودآگاه کودک ، از نشانه ی منفی فعل «ننویس» یعنی «حرف ن» صرف نظر می کند و پیام را چنین دریافت می کند : "غلط بنویس ." بهتر بود این پیام ، به شکل مثبت داده می شد : "تو می توانی آن را صحیح بنویسی." 
مشابه همین وضع ، اگر ذهن شخصی کاملاً درگیر آماده کردن مطالب تدریس فردا صبح باشد و همسرش سفارش کند که "برای مهمانی شام دیر نکنی "، مسلماً مشکلی پیش رو قرار داده است . بهتر بود بگویید : "به خاطر داشته باش که مهمانی شام سر ساعت هشت شروع می شود." 
اگر دائماً فکری در سر دارید یا اغلب جمله ای را تکرار می کنید ، این فکر با جمله به ضمیر ناخودآگاه شما راه پیدا خواهد کرد . بعضی افراد به این دلیل دچار بیماری می شوند که در برابر بیماری مقاومت می کنند . اگر پیوسته در این باره فکر کنید که : "من نمی خواهم بیمار باشم " ، واژه ی "بیمار" در ضمیر ناخودآگاه جای می گیرد و رایانه ی ذهن شما به دنبال برنامه ای خواهد بود تا شما را بیمار کند. 
هنگامی که در حال استراحت و آرامش هستید نیز ضمیر ناخودآگاه شما همچنان کار می کند . زمانی که زیر آفتاب استراحت می کنید . بدترین وقت برای نگرانی است چون امکان دارد با نگرانی تان در این وضعیت ، ترس هایتان را به تجلی در آوردید. برعکس ، این زمان ، عالی ترین موقع برای در نظر آوردن و مجسم ساختن آن چیزی است که می خواهید در زندگی تان اتفاق بیفتد .

این فکر "من هرگز همسر کاملی نخواهم یافت" ، مانع یافتن همسری کامل در زندگی تان می شود . عبارت "نمی خواهم فقیر باشم" ، برای تان فقر می آورد . عبارت "نمی توانم در آن خانه ی ترسناک زندگی کنم ، شما را در همان خانه ی ترسناک نگه می دارد . 

"نکن" ، "نمی توانی " ، "نخواهی کرد" ، یا تمام افعال و عبارات حاکی از «نفی» ، عباراتی هستند که قانون مقاومت را بیدار می کنند.


"من سالم هستم " ، فرمانی است که به درون رایانه ذهن شما می رود و تندرسی را جذب می کند .
 "من سزاوار همسری کامل هستم" ، همسری کامل را جذب می کند .
"من از ثروت استقبال می کنم " ، ثروت را به زندگی شما می کشاند . 
هیچگاه در برابر شکست یا فقر مقاومت نکنید . به جای این کار ، موفقیت و ثروت را جذب کنید . همیشه به جای مقاومت کردن در برابر منفی ها ، مثبت ها را در آغوش بکشید. 
زمانی تعطیلاتم را در انجمنی گذراندم که اعضایش تصمیم داشتند ساختار را از گروه های کاری شان حذف کنند . به جای آن از مردم خواسته بودند داوطلبانه به آنها کمک کنند . نتیجه این شد که همه احساس آزادی بیشتری می کردند و زمان بیشماری برای استراحت داشتند . آنها دریافته بودند که قوانین ساختاری ، مردم را تحت فشار قرار می دهد و به مقاومت می انجامد که انرژی فراوانی صرف آن می شود . 
 

برداشتن محدودیت ها ، انرژی را آزاد می کند . 

پس از یکی از سخنرانی هایم در باب فراوانی ، مرد جوانی برای گفتگو نزدم آمد . او می گفت حرف های من باعث ایجاد جرقه ای در ذهنش شده است . تا آن زمان خیال می کرده که شایسته و سزاوار نیست . او متوجه شده بود که در برابر هر چیزی که فراسوی سطح شایستگی اش قرار داشته مقاومت می کرده است . چند هفته بعد او را در کارگاه فرشتگان ملاقات کردم و به من گفت دست از مقاومت برداشت و شروع کرده است به آغوش گشودن و استقبال کردم از آنچه به راستی در زندگی اش می خواهد . این تغییر در نگرش ، سطوح موفقیت و کامیابی او را متحول کرده بود . 

گاهی تغییر ، کمی بیشتر از این طول می کشد . اگر مدت مدیدی است که در برابر تنهایی مقاومت می کنید ، پس قالب فکری عظیمی از تنهایی در اطراف شما وجود دارد . شاید تمام انرژی تان را صرف عقب نگه داشتن این ترس کرده باشید ، بنابراین برای تبدیل کردن و تغییر شکل دادن این احساس به زمان نیاز دارید . یک شیوه ی مثبت برای حل کردن و از بین بردن این قالب فکری که با توسل به ان مقاومت کرده اید ، این است که تمام ترس هایی را که راجع به آن دارید روی برگه ای بنویسید و سپس آن برگه را بسوزانید . سپس آنچه را به راستی می خواهید بنویسید و شروع کنید به جذب چیزی که می خواهید . آنگاه درخواهید یافت که انرژی بیشتری دارید .

 اگر دو نفر بخواهند تخته سنگی را در جهتی معین حرکت دهند باید هر دو در یک سمت آن تخته سنگ بایستید و نیرو وارد کنند تا سنگ حرکت کند . ولی اگر در دو جهت مقابل بایستند و نیرو وارد کنند ، تخته سنگ فقط بر اثر نیرویی حرکت می کند که شخص قوی تر وارد کرده است . وقتی هم که شخصیت های درونی ما در تضاد و کشمکش باشند چنین اتفاقی می افتد . اگر در درونمان دو شخصیتی داشته باشیم که در جهت تحقق هدفی یکسان کار می کنند ، زندگی مان به نرمی رو به جلو جریان پیدا می کند ، ولی اگر دو شخصیت درونی داشته باشیم که در تضاد با یکدیگر کار می کنند ، آنگاه سرجایمان متوقف می شویم . مثلاً ، اگر بخشی از ما از تعهد می ترسد و بخشی دیگری از ما به دنبال رابطه ای صمیمی و پایدار است ، آنگاه یک وضعیت "کشش - فشار" ایجاد کرده ایم . رابطه همان جا متوقف می ماند و ما در تعجب هستیم که چرا تا این اندازه احساس خستگی می کنیم . 

اگر با شخصی بر روی پروژه ای کار می کنید و هر دوی شما چشم انداز یکسانی دارید ، پیشرفت پروژه ، اجتناب ناپذیر است . ولی اگر دچار مشاجره هستید ، مقاومت ، خود را در قالب تاخیرها نشان خواهد داد. آن شخص ، به طور اتفاقی و تصادفی وارد زندگی شما نشده است . او ، تردیدها ، ترس ها و نا آرامی های شما را به شما منعکس می کند . 
به درونتان نگاه کنید و تصمیم بگیرید که به راستی چه می خواهید و چشم انداز شما به راستی چیست . زمانی که کشمکش های درونی تان را حل کنید ، آنگاه شخص دیگر ، طبق قانون هستی ، باید زندگی تان را ترک کند یا نگرشی را تغییر دهد . 

قانون مقاومت ، بر اثر خود آگاهی شخص قربانی مآب به جریان می افتد . قربانی ، کسی است که دیگران را به سبب سرنوشت خود توبیخ می کند و مقصر می داند . او معتقد است که خدا به او حیات بخشیده اما او نتوانسته از خود مراقبت کند . وقتی کسی راجع به خودش این گونه فکر می کند که : "بیچاره من! من نمی توانم از خودم مراقبت کنم" یا "من خیلی بداقبالم" ، تبدیل به فردی قربانی مآب شده است که در برابر فراوانی ، سخاوت و بخشش ، و محافظت و مراقبت الهی ، مقاومت می کند . اگر شخصی ، دیگری را به سبب آنچه در زندگی خودش رخ داده مقصر بداند ، او قربانی ای است که در برابر به گردن گرفتن مسئولیت آنچه خودش رقم زده ، مقاومت می کند . 

خانم بسیار بداخلاقی که آندریا نام داشت ، برایم از همسرش تعریفی می کرد : "اوضاع نابسمان زندگی زناشویی ما تماماً تقصیر همسرم است . او هر شب بیرون می رود و مرا بسیار خشمگین می کند . " آندریا از پذیرش مسئولیت نگرشش که باعث بی قیدی شوهرش می شد ، سرباز می زد . آندریا در برابر صفات خوب شوهرش مقاومت می کرد . او می گفت همسرش هیچ صفت خوبی ندارد . آندریا از خود تصویر قدیسی خشمگین ساخته بود . فقط زمانی که دست از مقاومت کردن برداشت و به بازبینی صادقانه ی اعمال خود پرداخت توانست آرام تر شود . همسرش دو شب در خانه ماند و آندریا بر صفات خوبی که در او کشف کرده بود متمرکز شد . آن دو اوقات خوشی داشتند . وقتی دیگر آندریا او را مقصر ندانست و دست از مقاومت در برابر بیرون رفتن شوهرش کشید و از ماندنش در خانه استقبال کرد ، زندگی زناشویی شان به نحوی باور نکردنی بهبود یافت . 

زمانی که احساس خشم یا تقصیر می کنیم ، در برابر لذت و خوشی زندگی و جلال و بزرگی خویشتن مان مقاومت می کنیم . بسیاری از ما تا کنون در برابر انجام کاری مقاومت کرده ایم . در برابر اتو کردن لباس ها مقاومت می کنیم ، تا زمانی که انبوهی از لباس ها جمع شود ؛ یا به باغچه رسیدگی نمی کنیم تا زمانی که علف های هرز همه جا می گیرد.
 

هر چیزی که در برابرش مقاومت کنید ، پیامی برای شما دارد .

به عنوان مثال ، اگر در برابر فقر مقاومت می کنید ، پس زمان آن رسیده که ببینید فقر سعی دارد چه چیزی به شما بگوید . آیا از کمبود می ترسید ؟ دقیقاً از چه می ترسید ؟

در برابر آنچه به راستی می خواهید گشوده باشید ، نه در برابر آنچه نمی خواهید . 

بنابراین اگر شغلتان را از دست داده اید، اتفاقی نیست. شما قوانین هستی را فعال کرده اید تا شغل تان را از شما بگیرند. شما بیکاری را در زندگیتان به منظور تحقق هدفی ایجاد کرده اید، پس دلیل بنیادین آن را جستجو کنید و از آن یاد بگیرید. آیا نسبت به کارتان احساس نارضایتی و گله مندی داشتید؟ کائنات این پیام را که شما آن شغل را نمی خواستید دریافت کرده است.
اگر احساس بی ارزشی می کنید ، بلافاصله ارزش خودتان را تثبیت و ابقاء کنید اگر به مدیرتان اعتماد ندارید ، در خودتان اعتماد ایجاد کنید . اگر پیوسته در ذهنتان الگویی تکرار شونده از شکست دارید ، خودتان را موفق تصور کنید . 
دست از مقاومت بکشید . معلوم کنید که در زندگی تان چه می خواهید و شروع به ارسال انرژی جاذب ، مهیج و شوق برانگیز کنید تا مثبت ها را به سوی خود بکشید . 

 

آنچه در برابرش مقاومت کنید ، در برابرتان پایداری می کند انرژی تان را مستهلک می سازد ؛ از آنچه به راستی می خواهید استقبال کنید و احساس سر زندگی کنید .

بیشتر بخوانید :

تست مقاومت ذهنی 

قانون جاذبه​

قانون انعکاس

قانون فرافکنی